خدام هر سهشنبه قرار دارند با دلهای آرزومند؛ تا آنها را به زیارت بیاورند/ آقایی که صدای مشتاقانش را میشنود
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۹۵۹۲۸
یک دریا اشک، همیشه خدا توی چشمهای کمسوی پیرزن موج میخورد؛ چشمهایی که حالا دیگر رمقی برای دیدن ندارد؛ اصلاً چه مانده از این دنیا که ارزش دیدن داشته باشد؟ کاش یارمحمد بود و این روزهای زرافشان را میدید. حالا پیرزن حتی نمیتواند برای خودش غذایی بپزد و وقتی خودش را یادش میآید که عروس خانهای نونوار بود و آتش اجاقش خاموش نمیشد، دنیا از توی چشمهای مهآلودش موج میخورد و میافتد روی گونههای چروکیدهاش.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یارمحمد جوان بود و رشید و همه دخترهای آبادی خاطرش را میخواستند؛ از میان آن همه دختران رشیده ترگل، اما یارمحمد دست گذاشت روی زرافشان... مجلس عروسیشان چند شبانهروز طول کشید؛ از گندمپاککنی تا نار زدن و دست به دست کردن عروس و داماد. قدم به خانه بخت که گذاشت از یارمحمد فقط یک چیز خواست... سال بعد از آن، دوتایی آمدند حرم.
روی سجادهای قدیمی در اتاقی با چراغی کمنور
هیچ کس پیرزنی تنها را دوست ندارد که حالا از همه داشتههای دنیا، فقط خاطرههای دیر و دوری برایش باقی مانده است و از آن همه جوانی و سرمستی، پلکهایی افتاده و دستهایی لرزان، اما امام رضا(ع) که مثل پسرهای پیرزن بیمعرفت نیست که دعایش را بیپاسخ بگذارد؛ گیرم از این ایوان پلپوش که حالا همه کاهگلهایش دارد میریزد، تا ایوان طلا، راه دور و درازی باشد که قلوهسنگهایش چرخ ماشین پسر پیرزن را خراب میکند؛ گیرم از این شبهای تاریک روستا، که باد همه شب را از لای درز پنجره هوهو میکند، از این شبها که پیرزنی تنها با چادرنمازی کهنه در اتاقی با چراغی کمنور، روی سجادهای قدیمی گریه میکند، تا سحرهای نورانی حرم، تا آن سحرها که صدای نقارهخانه در گرگ و میش صبح میپیچد، که صدای نقارهخانه خواب خیالانگیز شهر را میروبد، هزار کوه بلند و هزار دشت دور و دراز فاصله باشد.
مردانی با خورشیدی که بر سینهشان میدرخشد
حتماً مثل قصهها، باد صدای پیرزنی تنها را با خودش آورده و توی رواقها منتشر کرده است. صدای پیرزن حتماً با صداهای گنگ مناجات درهم آمیخته و زیر طاقیها گم شده است؛ جایی که دختران نور، در هزار آینه شکسته زندگی میکنند... .
کسی با خورشیدی روی سینهاش، صندلی چرخدار میآورد و کسی با خورشیدی روی سینهاش کمک میکند تا پیرزنی تنها روی صندلی جاگیر شود. کسی با خورشیدی روی سینهاش صندلی چرخدار را هل میدهد و کسی با خورشیدی روی سینهاش جلو میدود تا راه را باز کند.
خدام صف کشیدهاند تا پیرمردها و پیرزنهایی مثل زرافشان را بیاورند به زیارت. آنها هر سهشنبه قرار دارند با خودروهایی که دلهای آرزومند را با دست و پاهای کمتوانشان به زیارت میآورند. هر سهشنبه صبح، صفی از دلهای مشتاق، با آن دست و پاهای کمتوان با آن چشمهای لبالب، از گوشهای دور یا نزدیک به زیارت میآیند و خدام صف میکشند تا یاریرسانشان باشند، مردانی با خورشیدی که بر سینهشان میدرخشد.
مرگ گاهی وقتها چقدر میتواند مهربان باشد
حالا حرم مطهر امام رضا(ع) از توی قاب عکس رنگپریده دیوار اتاق پیرزن بیرون آمده و دارد لحظه به لحظه جلو میآید تا پیرزن را به آغوش بکشد؛ پیرزنی تنها که از همه داشتههای دنیا خاطرههایی دور دارد.
حالا زرافشان دوباره اینجاست؛ بی یارمحمد. زیر ایوان طلا، روبهروی ضریح مطهر. حالا کجاست پسر پیرزن؟ حالا کجایند اهالی روستا تا ببینند امام رضا(ع) صدای زرافشان را شنیده است.
حالا زرافشان گلویی تازه کرده به آب سقاخانه. میخواهد درهای چوبی حرم را ببوسد، تا اگر این آخرین زیارت عمرش بود، حسرت به دل نمانده باشد و مرگ گاهی وقتها چقدر میتواند مهربان باشد؛ مرگی که زرافشان را دوباره به یارمحمد میرساند تا باز جوان و قبراق، کورهراهها را بکوبند و به زیارت بیایند؛ به زیارت آقایی که صدای دوستدارانش را میشنود؛ حتی اگر از پشت هزار کوه بلند باشد؛ از آن طرف هزار دشت دور و دراز.
رضا پیراستهمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: پیرزنی تنها چشم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۹۵۹۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تو زیبایی
ازایراد گرفتن به بینیمان که امضای اکثر ما ایرانیهاست آغاز میکنیم تا به کوچک بودن لب و جوشهای وقت و بیوقتمان میرسیم، بعد تصاویر فلان سلبریتی یا فلان مدل مشهور زارا در ذهنمان نقش میبندد و آنجاست که سرخورده و مأیوس از خلقتمان پروژه عظیم زیبا شدن را شروع میکنیم. راستش را بخواهید آغاز قصه بسیاری از افرادی که تا حد مرگ زیر تیغ رفتند هم از همین جاها آغاز میشود. پس باید حواسمان را جمع کنیم حالا که در دیوارهای مدرنیته و زیر بمباران رسانه و علم پیشرفته زندگی میکنیم یک وقت کارمان به جایی نرسد که حتی خودمان را نشناسیم یا احساس غالبمان به خودمان انزجار و تنفر باشد.۱- تو زیبایی چون منحصر به فردی
تا حالا به این فکر کردهاید که از هرکدام ما در کل عالم هستی و بین میلیاردها انسان زنده و مرده فقط یک نسخه وجود دارد؟ چهره ما مثل اثر انگشتمان میماند و وجه تمایز ظاهری ما با باقی آدمها همین است و همین تفاوت است که خیابانها و شهرها را زیبا میکند. اگر همه ما شبیه هم بودیم و هیچ تفاوتی نداشتیم زندگی چقدر خستهکننده و تکراری میشد اما الان از صبح تا شب در مترو، خیابان، مدرسه و دانشگاه ما شاهد شکلها، رنگها و اندازههای متفاوتی از آدمها هستیم و اگر به چشممان عینک زیبایی بین زده باشیم در هر کدام میتوانیم قشنگی منحصر به فردی را جستوجو کنیم، در دختری رگههای آبی چشمهایش، در زنی لبخند شیرین و گرمش، در پسری موهای فرفری و درهمش و... پس ما زیباییم چون منحصر به فردیم.
۲- تو زیبایی چون با اعتماد به نفسی
حقیقتا اعتماد به نفس مستقیم بر تصویر ما و بر ذهن دیگران تأثیر میگذارد. فردی که دائم از خودش بدگویی میکند، خودش را آنطور که باید قبول نداشته باشد و نپذیرفته باشد در برابر تعاریف دیگران امتناع کند و منکر زیباییهایش باشد تصویر خوبی از خود برای بقیه به جا نمیگذارد اما از آن طرف اگر واقعا خود را باور داشته باشید و نقصها و زیباییهایتان را پذیرفته باشید همیشه احساسی خوشایند برای دیگران از خودتان بر جای میگذارید. اگر در خاطراتتان هم بگردید بهکرات انسانهای زیبایی میبینید که به دلیل اینکه به خودشان اعتماد نداشتند، تصویر زیبایی در ذهن شما ندارند. پس اعتمادبهنفستان را با پذیرش خودتان بالا ببرید تا هم زیباییهایتان را بیشتر ببینید و هم جهان را.
۳- تو زیبایی، چون واقعی هستی
بعید میدانم فردی باشد که این روزها با گشتن در فضای مجازی و دیدن عکسهای بینقص بلاگرها و مدلها خودش را با آنها مقایسه نکرده باشد اما بهنظر شما چند درصد این عکسها آنچه واقعا هست را به نمایش میگذارد. اینفلوئنسری در مصاحبهای میگفت ما دائم تحت رژیمهای سخت پزشکان حاذقیم و مربیهای رژیم داریم. مرتب ورزش میکنیم. بهترین آرایشگرها، مو و صورتمان را آرایش میکنند. بهترین عکاسها از بهترین زاویهها عکس برمیدارند. بهترین ادیتورها عکسها را فتوشاپ میکنند. حالا ما آدمهای معمولی که هر از گاهی به جای شام میوه میخوریم و برای آرا و ویرا کردن به آرایشگاه زری خانم میرویم، خودمان را با آنها مقایسه میکنیم.بیایید از این قیاس کردن دست برداریم و خودمان را با گودی زیرچشمها و جای جوشهایمان دوست داشته باشیم.
۴- تو زیبایی چون خالقت زیباست
خداوند در قرآن آیهای دارد که میفرماید«وا... یحب جمال». یعنی آهای بنده خوبم من زیبایی هارا دوست دارم و تو را زیبا آفریدم. وقتی در این آیه غرق شویم و به لطافت خداوند فکر کنیم واقعا به این نمیرسیم خالقی که زیبایی دوست دارد پس چطور میتواند مخلوقی زشت و کریه بیافریند؟همه ما زیباییم، فقط باید درک کنیم زیبایی حقیقی آنچیزی است که در قلبها و دلهایمان میگذرد و چهره ما فقط ماسکی است که در این جهان از آن استفاده میکنیم، حالا اینکه گاهی به خاطر بلوغ تغییر کند، جوش بزند، دماغش قوز شرقی داشته باشد، چه فرقی میکند؟ نه اینکه به خودمان اهمیت ندهیم و نرسیم؛ قطعا باید مراقب خود و جسممان باشیم و به آن برسیم اما اهمیت بیش از حد به ظواهر، ما را در همان سطح نگه میدارد و هیچگاه اجازه اینکه تجربههای عمیقتر داشته باشیم را به ما نمیدهد. پس بکوشیم بیشتر روحمان را زیبا و صاف و شفاف کنیم، چون زیبایی حقیقی چیزی فراتر از پوست شفاف و چشم رنگی و بینی نوک بالاست.
۵- تو زیبایی چون مراقب خودتی
کارهایی را انجام بدهید که بعد آن احساس خوبی به خودتان داشته باشید. مثلا ورزش کردن با بدن ما این کار را میکند پس فعالیت بدنی را ولو ۱۰دقیقه در برنامه خود بگنجانید. مدیتیشن کردن یا به خود رسیدنهای معقول مثل اینکه روتین پوستی مرتبی داشته باشید یا مدل مویتان را گاهی مرتب کنید، باعث میشود خودتان را بیشتر دوست داشته باشید. بهخصوص برای دخترها که این اصطلاحا قرتی بازیها در وجودمان است اما باید حواسمان را جمع کنیم که این به خود رسیدنها افراطی نشود و طوری نباشد که طبیعی بودن و بکر بودنمان را از ما بگیرد. یادتان که نرفته؟ ما با تفاوتهایمان زیباییم!
۶- تو زیبایی چون عروسک خیمه شب بازی نیستی
دنیای مد و فشن مثل چرخ و فلک دائم در حال تغییر است و هر روز یک ترند جدید، استایل جدید و مدل جدیدی را به بازار میآورد و هدفش بیشتر از زیبایی، پول و تجارت و فروش است، مثلا اگر شما یک کلاه خاص تولید کنید و به اصحاب رسانه بدهید تا جلوی شاتهای دوربین از آن استفاده کنند، تبریک میگویم شما مدسازی کردید و از فردای آن روز احتمالا این گزینه از برند و مغازهتان پر فروش میشود و سود کردهاید. پس دنیای مد و فشن و رسانه صرفا به فکر زیباتر شدن ما نیست بلکه به فکر جیب خودش است و ما اگر بخواهیم تابع دنیای مد باشیم هر روز باید در کلینیکها و مغازهها باشیم تا یک روز هیکلمان را ساعت شنی کنیم و یک روز اسکینی، یک روز لباس راه راه بخریم و یک روز لباس پلنگی. پس بیایید عروسک خیمه شب بازی سرمایه گذاران نباشیم و از آنچه داریم، لذت ببریم.